این خاطرات به نقل از خود امیر محمد است.
خاطرات شیرین و جالبی است حتما مطالعه کنید.
خاطره دیدار با حضرت آیتالله خامنهای مربوط به سال ۸۵ است. یکی دو روز بعد از این که عموپورنگ و گروه هنرمندان از سفر حج واجب برگشتند، خدمت آقا رسیدیم البته من اصلا در جریان نبودم. شب قبلش تهیهکننده تماس گرفت و گفت فردا ساعت ۹ صبح آماده باش که میخواهیم برای دیدار با آقا به بیت رهبری برویم.
همه خانواده با شنیدن این خبر خوشحال شدند. برای خودم هم عجیب بود چون همیشه دوست داشتم آقا را از نزدیک ببینم. خلاصه روز بعد من، عمو و آقای آقاجانزاده (تهیهکننده برنامه) همراه با آقایان حسن پورشیرازی ـ که آن موقع با ایفای نقش شوکت در سریال نرگس چهره شده بود ـ کمال تبریزی، سیروس مقدم، فرزاد جمشیدی، سهیل محمودی، دکتر میرباقری (معاون وقت سیما) و… وارد سالن کوچکی که مخصوص مهمانان بیت بود، شدیم و منتظر ماندیم. آقا که تشریف آوردند تا چشمشان به من افتاد فرمودند: «بهبه! مرد مینیاتوری!» در این لحظه عمو بغلم کرد تا با آقای روبوسی کنم.
ایشان همه مهمانان را با کارهایشان میشناختند و بخش زیادی از صحبتهایشان را به برنامه ما اختصاص دادند و بر تولید شادی سازنده برای بچهها تاکید کردند و گفتند: «برنامه خوبی دارید. نوههایم کارهایتان را میبینند.» سپس از اجرای شاد، مسلط و دارای جهت و هدف عمو تشکر کردند و با اشاره به من از عمو پورنگ پرسیدند: «ایشان را از کجا پیدا کردید و همراه خودتان کردید؟»
قبل از این که عمو جواب بدهد، گفتم از تو لپلپ! و همه خندیدند. در پایان جلسه هم دوباره جلو رفتم و به آقا گفتم چفیهتان را به من بدهید. ایشان هم فرمودند: «چشمچشم» و دادند منتها عمو چفیه را از من گرفت تا ببرد خانه و به ۳ قسمت تقسیم کند و سهم هر کس را برایش بیاورد، اما برد که برد و دیگر نیاورد. البته ۵ سال بیشتر نگذشته و احتمالا هنوز دارد دنبال قیچی میگردد (با خنده) آقای جمشیدی هم خودکار آقا را به عنوان یادگاری گرفت.
صفحه قبل 1 صفحه بعد